هر چقد تلاش میکنم عادی باشم و حالم خوب باشه از اسمون و زمین هر روز یه چیزی در میاد که گند بزنه به حال من!

واقعا اوضاع خوبی نیست!

و دیگه بیشتر از این نمیتونم یه مبینای خندون باشم!

چیزی ه الان دلم میخواد دور بودن از تممممااااام ادم های زندگیمه!حداقل واسه یه روز!

برم تو اتاقم و با هیچ ادمی نه خانواده نه دوستام که تبدیل شدن به یه مشت تکست ، حرف نزنم!

همیشه کلافه میشم وقتی میبینم تو زندگی ادمایی که دورشونم نقش خاصی ندارمنمیتونم حالشونو خوب کنم.نمیتونم کنارشون باشم.یا اینکه نمیتونم یه کاری براشون بکنم!

و الان وقتیه که هیچ کاری واسه هسچکی از دستم برنمیاد!

آرمین اولین ادمی بود که از دورو بریام رفت تو غار

و فک میکنم اریا هم دومیش باشه!از دیروز به هیچ تکستی پاسخ نگفته!یا مرده یا تو غاره!و من به شدت نگرانشم!چون اون شرایط خوبی نداشت

امروزم که با کوه سردی رضا مواجه شدم و حرفایی که شبیه تگرگ بود تو سر و صورتم!

حق داره نمیگم نداره.میفهممش!

منم خستم!

این زندگی اجتماعی گهی همش یه طرف

درد معدم یه طرف دیگه!

تهران که بودم یکی دوبار برا عصبی شدنم معده درد داشتم.دیگه چیز خاصی نبود تا الان!

بعد از سه روز روزه گرفتن معدم به شدت قاطی کرده!باورم نمیشد امروز مامانم داشت میگف روزتو بخور!یاده یه بار داشتم غش میکردم نمیذاشت روزمو بخورم.ولی امروز خیلی حال جسمیم نابود تر از همیشه بود!

حقیقت اینه که حالم خوب نیست!

چرا واسه این که حالم بده احساس گناه میکنم؟!

چرا انگار رسالت خودم میدونم که همیشه باید حالم خوب باشه!

دلم الان یه بغل میخواد فقط!دیشب به مامانم میگفتم دلم میخواد فاطیو ببینم ! ان اینجاس و چن تا خیابون فاصلمونه!ولی .

کلی ویدیو ندیده دارم و هر بار نوتیف یه ویدیو جدید میاد  میخوام بزنم زیر گریه!

بسه

بســـــــــــــــــــــــــه

چرا هیچ کی نمیفهمه حال ما دانشجو ها هم خوب نیست!عین همه شغلای دیگه!عین همه مرد ها و زن های شاغل دیگه ککه دو هفته فقط تو خونه بودن و کلی اذیت شدن ما دیگه به جنون رسیدیم!

من فقط میخوام برگردم تهران!

حتی حاضرم برم تو خونه و تنها باشم فقط یه مدت نباشم!

نمیتونم درس بخونم کسی میدونه باید چه کرد؟!

 

انگار کافی بود بفهمم بقیه هم مث من خسته شدن تا دیگه بیافتم زمین

 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها